
الا ای ساقی، ادر کاساً و ناولها
چه داند کس ز عشق و حالِ شیداها؟
الا ای حضرت معشوق، منوّر کن جهانم را
به جز او، کی خبر دارد ز قلبِ عاشقانِ ما؟
الا ای نور چشمانم، کجایی، قلبِ بی یاور؟
به جز او، کی خبر دارد ز مه، لیلی و رویا؟
الا ای مرهم جانم، طبیبِ قلب بیمارم
به جز تو کی دوا داند، برای این دل زارم؟
الا ای راز پنهانم، تویی معنای اشعارم
به جز تو کی خبر دارد، ز سوز و ساز گفتارم؟
الا ای ساحل امید، در این شبهای تاریکی
به جز تو کی رها سازد، مرا از بند افکارم؟ الا ای روشنی بخشا، به این چشم انتظاری
به جز او کی نظر دارد، به این حال گرفتارم؟ الا ای عاشق دیندار، کجایی، دینِ زیبایت؟
به جز من، کی خبر دارد ز مذهب، از تو و معنا؟