
فکر می کنی من کم میارم مَرد؟
فکر کردی میشینم یه گوشه زانو هامو بغل میگیرم و گریه می کنم؟
فکر کردی دیگه نمی خندم؟
فکر کردی دیگه بیرون نمیرم؟
نه اشتباه فکر کردی!
من با بقیه ی هم جنسام فرق دارم!
رفتن تو منو از پا در نمیاره
تو هم مث تموم چیزایی هستی که بهشون نرسیدم!
یه زخم رو زخم های قدیم
یه درد رو درد های قدیم!
بهت گفته بودم مَرد؟
من عاشق درد های جدیدم چون درد های قدیمی تَرو از یادم میبره!
فکر کردی بُردی؟نه اشتباه نکن اگه هم بُرده باشی به خاطر منه ؛چون من از قصد باختم!
دیگه بُردنی نبودی مَرد!
من از بچه گی هم از اینکه اسباب بازی مو با بقیه شریک بشم متنفر بودم!
الانم از اینکه سره کسی که دوسش دارم با بقیه شریک باشم متنفرم!
هر روز یه نفر جلومو می گرفت که نه رهاش کن من بیشتر از تو دوسش دارم!
خسته بودم!
رهات کردم!
پشیمونم نیستم!
به عقبم برگردم همون کارو میکنم!
بهم نگو بیرحمی
نیستم فقط دیگه حوصله جنگیدن ندارم!
اینجوری شدم که میشینم تاهرچی قسمتمه خودش بیاد جلو!
دیگه از جلو رفتن و جنگیدن و به هیچ نتیجه ای نرسیدن بیزارم!.
فراموشت می کنم
مث آخرین خنده واقعیم،
مث آخرین خوشحالی از ته دلم!
مث آخرین روزی که تو کوچه بازی کردم!
فراموش کردنت تلخه مَرد
اما شدنیه!
از یه طرف تنگ دلم ولی مغرم میگه خفه به من!>>>